آیه 51 سوره صافات
<<50 | آیه 51 سوره صافات | 52>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
یکی از آنها گوید: (ای رفیقان بهشتی) مرا (در دنیا) همنشینی (کافر) بود.
گویندهای از آنان می گوید: همانا من [در دنیا] همنشینی داشتم.
گويندهاى از آنان مىگويد: «راستى من [در دنيا] همنشينى داشتم،
يكى از آنها گويد: مرا همنشينى بود،
کسی از آنها میگوید: «من همنشینی داشتم...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«قَرِینٌ»: همنشین. دوست.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ «50» قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ «51» يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ «52»
پس بعضى از آنان بر بعضى روى كرده و از يكديگر سؤال مىكنند. يكى از آنان گويد: مرا در دنيا همنشينى بود. كه پيوسته مىگفت: آيا تو از باوردارندگان (قيامت) هستى؟
«1». تفسير راهنما.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 31
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ «53»
آيا هرگاه مرديم و خاك و استخوان شديم (دوباره زنده شده و) جزا داده خواهيم شد؟
نکته ها
يكى از نامهاى قيامت، «يَوْمِ الدِّينِ»* است و «لَمَدِينُونَ» از دين به معناى جزاست.
پیام ها
1- در بهشت خاطرات دنيا فراموش نمىشود. «كانَ لِي قَرِينٌ»
2- در بزمهاى بهشتى كه بر تختها و روياروى يكديگر قرار گرفتهاند به پرسش و گفتگو از همنشينان دنيوى مىپردازند. «كانَ لِي قَرِينٌ»
3- همنشينى در دنيا با كفّار، با حفظ معتقدات دينى جايز است. «كانَ لِي قَرِينٌ»
4- نقل انكارها و سرزنشهاى مخالفان، جزء گفتگوهاى بهشتيان است. فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ ... يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ
5- كفّار هيچ گونه دليلى بر نبود معاد ندارند، آنچه دارند استبعاد و تعجب است. أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ (51)
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ: گويد قائلى از ايشان مر ياران خود را، إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ: بدرستى كه من وقتى در دنيا بودم، بود مرا همنشينى كه منكر بعث بود.
مراد شيطان انسى است كه منكر قيامت بوده. نزد بعضى دو برادرند كه در سوره كهف بيان شده.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ (51) يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ (52) أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ (53) قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ (55)
قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ (56) وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ (57) أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ (58) إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (59) إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (60)
ترجمه
گفت گويندهاى از آنان همانا بود براى من همنشينى
ميگفت آيا همانا تو از تصديق كنندگانى
كه آيا چون مرديم و گشتيم خاكى و استخوانهائى
جلد 4 صفحه 432
آيا هر آينه ما جزا داده شدگانيم
گفت آيا شما از او اطلاع دارندگانيد
پس مطّلع شد پس ديد او را در وسط جهنم
گفت بخدا قسم همانا نزديك بود كه هلاك گردانى مرا
و اگر نبود نعمت پروردگارم هر آينه بودم از احضار شدگان
آيا پس نيستيم ما ديگر مردگان
جز مردن اوّل بارمان و نيستيم ما عذابشدگان
همانا اينست آن كاميابى بزرگ.
تفسير
در ذيل آيات سابقه ذكر شد كه اهل بهشت با يكديگر صحبت ميكنند و خداوند در اين آيات شمهاى از آنرا بيان فرموده باين تقريب كه يكى از ايشان گويد من در دنيا همنشين بدى داشتم كه بر سبيل انكار بمن ميگفت واقعا تو باور كردى كه وقتى ما مرديم و خاك شديم دو مرتبه زنده ميشويم براى پاداش اعمال بد و خوب چنين امرى محال است آيا شما رفقاى من در بهشت جائى را كه مشرف باشد بآن شخص داريد كه بتوانيم از حال او باخبر شويم آنها گويند بلى ما هر چه بخواهيم بحكم خدا آماده ميگردد پس بخواست خدا مشرف ميشود آن گوينده بهمنشين خود و ميبيند او را در وسط جهنّم و بعضى گفتهاند بعد از آنكه گوينده گفت من يك همنشينى در دنيا داشتم كه چنين ميگفت خدايا ملكى باو و رفقايش در بهشت ميفرمايد شما مطّلع بر او هستيد و آنها ميگويند خير و خدا مشرف ميفرمايد آنها را باو در جهنّم چون اصل اطّلاع مشرف شدن بچيزى است براى ديدن آن و در هر حال پس از ديدن او رفيقش را در وسط جهنّم باو ميگويد قسم بخدا نزديك بود مرا مانند خودت بقعر جهنّم افكنى و هلاك كنى و اگر حفظ الهى نبود هر آينه مرا هم مانند تو در اينجا ملك دوزخ احضار مينمود و بعدا رفقاى بهشتى از نهايت فرح و خوشحالى با يكديگر ميگويند از روى تعجّب از موفقيّت خودشان بنعيم ابدى كه آيا ما ديگر نميميريم همان مردن اوّلى فقط براى ما بود در دنيا و ديگر هرگز معذّب نخواهيم شد بعذابى با آنكه يقين دارند چنين خواهند بود و اخيرا تصديق مينمايند و ميگويند كه حقّا كاميابى بزرگ اين بود كه بتوفيق الهى نصيب ما شد و براى چنين نتيجهاى بايد كار كنند كاركنان قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل آتش داخل آتش مرگ را بصورت قوچى بياورند و ذبح نمايند بين بهشت و دوزخ پس
جلد 4 صفحه 433
منادى ندا كند كه ديگر خلود است و مرگ هرگز نخواهد بود و اهل بهشت باين آيات فلمثل هذا فليعمل العاملون مترنّم شوند و كلمه ان در ان كدت مخفّفه از مثقّله است بدلالت مصاحبت لام ابتدا با آن و گفتهاند احضار بطور اطلاق استعمال نميشود مگر در شرّ و اينجا مراد احضار در جهنّم است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ قائِلٌ مِنهُم إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ (51)
ميگويد گويندهاي از آنها که بدرستي که بود براي من قريني.
که معاشرت داشت و با من در امر دين بحث ميكرد و كافر بود و منكر معاد دوست ميداشتم که از حال او خبردار شوم و ببينم در چه حاليست و بچه عذابي گرفتار شده و يكي از لذائذ روحي بهشت همين است که اهل جهنم را مشاهده كنند که در چه عذابي هستند و خداوند چه تفضلي فرموده که او را در بهشت متنعم ساخته و يكي از آلام روحي اهل عذاب اينست که اهل بهشت را ميبينند در چه نعمتي هستند و اينها محروم شدهاند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- ناگهان «یکی از آنها (خاطراتی در نظرش مجسم میشود رو به سوی دیگران کرده و) میگوید: من همنشینی (در دنیا) داشتم ...»! (قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّی کانَ لِی قَرِینٌ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم